جدول جو
جدول جو

معنی له بورده - جستجوی لغت در جدول جو

له بورده
نام دهکده ای در بالا لاریجان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لت خورده
تصویر لت خورده
سیلی خورده، لطمه خورده، صدمه دیده
فرهنگ فارسی عمید
(لِ هَِ لَ وَ دَ / دِ)
له و لورده. سخت خرد و درهم شکسته و رجوع به له و نیز له و لورده شود
لغت نامه دهخدا
(پَ مُ دَ / دِ)
مغلوب و مأیوس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ رِ)
دهی است از دهستان پایین شهرستان نهاوند. واقع در 4هزارگزی باختر نهاوند کنار رود خانه گاماسیاب. سکنۀ آن 300 تن و آب آن از رود خانه گاماسیاب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
سیلی خورده تپانچه خورده، زبون شدن، صدمه دیده: من بیچاره هستم که با این چشمهای لت خورده ام باید نخ و سوزن بزنم، ضرر رسیده زیان دیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لس خورده
تصویر لس خورده
ضربت دیده کتک خورده: آن لس خورده و سر شکسته ظالم است
فرهنگ لغت هوشیار
دراز کشیدن، استراحت کردن، افتاده ساختمان یا دیوار یا
فرهنگ گویش مازندرانی
لاغر شدن، ضعیف گشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
انباشته، توده
فرهنگ گویش مازندرانی
هجوم بردن، تاختن، با شتاب پا در راه گذاشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
فرو ریختن، فرو افتادن، در خواب فرو رفتن، دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی